Page 86 - 20 - 21
P. 86
همگامان 84
| ماهــــــــنامه داخـــــــــــــلی
روابط عمومیهای شهرداری تهران
شماره 20و | 21مرداد و شهریور | 1404
ســاندویچهای خوشــمزه ای بــود کــه خانــم فــراش مدرســه
برایمــان درســت م یکــرد و مــا بــا لــذت در زن گهــای تفریــح
میخوردیــم.
خاطــرم هســت مــن همیشــه صبــح هــای مدرســه کارتو نهــای
کوتــاه از تلویزیــون میدیــدم و بعــد راهــی مدرســه میشــدم
و بــدون دیــدن برنامــه کــودک مدرســه نمیرفتــم .بــوی مــاه
مهـر شـاید دیگـر مثـل گذشـته هـا احسـاس نم یشـود و شـاید
چـون مـن دیگـر بچـه مدرسـهای نیسـتم آن حـال و هـوا را از یـاد
بـرد هام.
حسین شکاری
مدیر روابط عمومی منطقه 8
روز اولمهر ،قصهایهمیشگی
روز اول مهـر همیشـه بـرای مـن ترکیبـی از هیجـان و اضطـراب و
غصـه بـود .غصـه از اینکـه تعطیـات تابسـتانی بـا همـه بازیهـا
و خوا بهــای طولانــیاش تمــام شــده و هیجــان از اینکــه دوبــاره
میتوانســتم دوســتانم را ببینــم .البتــه راســتش بیشــتر ذوقــم
بـرای کیـف و دفتـر و مـداد نـو بـود کـه بـوی خـاص خـودش را
داشـت!
مـن از همـان بچگی شـاگرد زرنـگ کلاس بـودم .معمـولاً ردیـف دوم
م ینشسـتم ،امـا خیلـی زود معل مهـا م یکشـاندندم پـای تختـه .از
همـان روز اول مهـر تـا آخـر سـال ،مـن پـای ثابـت حـل تمری نهـا
بـودم .نتیجـه؟ هی چوقـت جـزوه درسـت و حسـابی نداشـتم! چـون
همیشـه دسـتم گـچ بـود نـه قلم.
زنـگ تفریـح امـا یـک دنیـای جـدا بـود .کافـی بـود زنـگ بخـورد
تــا همــه مــا مثــل فنــر از کلاس بیــرون بپریــم .فوتبــال بــا تــوپ
پلاســتیکی ،والیبــال ،زووووو ،خــر پلیــس ،دویــدن ب یهــدف و
خند ههــای بلنــد ...انــگار همــه انــرژی ذخیر هشــده تابســتان را
همــان ده دقیقــه مصــرف م یکردیــم.
امـا بخـش سـخت روز اول مهـر همیشـه همـان صـف صبحگاهـی
بـود .صفـی طولانـی ،سـخنران یهای کـ شدار مدیـر و ناظـم ،تذکـر
بـه نظـم و درس و مـو و ناخـن ،و آن هـم زیـر آفتـاب داغ پاییـز .باور

