Page 77 - 20 - 21
P. 77

‫آدم هایـی کـه آنجـا بودنـد و مـن را بـه گریـه‬    ‫بازارچه درخونگاه‬
‫مـی انداختنـد یـا مـی خنداندنـد یـا عشـق‬         ‫تهران از زمان قاجار‬
‫مــی ورزیدنــد همــه در ذهــن مــن حــک‬          ‫وجود داشته‪ ،‬شاید‬
‫شـد‌هاند‪ .‬درخونـگاه دنیایـی اسـت کـه بـرای‬       ‫اوایل «درخانقاه»‬
‫مــن بــه صــورت یــک طــرح فکــری باقــی‬        ‫بوده‪ .‬نمی دانم‪ ،‬ولی‬
 ‫مانــده؛ گذشــت ‌ههای حــک شــده در مغــز‪.‬‬      ‫موجودیت و مفهوم‬
‫سـالی نیسـت کـه بگـذرد و مـن چهـار پنـج‬          ‫«درخونگاه» حالا برای‬
‫بــار در آن کوچــه پــس کوچــه هــا و ســایر‬     ‫من یک حالت فکری‬
‫نقـاط جنـوب شـهر تهـران پرسـه نزنـم‪ ،‬بـه‬         ‫دوران کودکی است تا‬
‫خصـوص حضـرت عبدالعظیـم را کـه پـدرم‪-‬‬             ‫یک «بازارچه»‬
‫کـه در دو سـالگی مـن فـوت کـرد‪ -‬در آنجـا‬
‫دفـن شـده و همیـن طـور قـم کـه مـادرم‪-‬‬
‫کـه در سـی سـالگی مـن فـوت کـرد‪ -‬در آن‬

              ‫صحـن مطهـر دفـن اسـت‪».‬‬
‫ایــن هــا تعریــف و توصیفاتــی اســت کــه‬
‫نویســنده محبــوب روزگار مــا اســماعیل‬
‫فصیــح ‪ ۲( ‬اســفند ‪ ۲۵ - ۱۳۱۳‬تیــر ‪)۱۳۸۸‬‬
‫از زادگاهــش درخونــگاه روایــت مــی کنــد‪.‬‬
‫اغلـب وقایـع داسـتا ‌نهای فصیـح در همیـن‬
‫محلــه درخونــگاه اتفــاق م ‌یافتــد و روایــت‬
‫هایــش حــول محــور همیــن محلــه مــی‬
‫چرخـد از بازگشـت بـه درخونـگاه و دل کـور‬

                     ‫تــا داســتان جاویــد‪.‬‬
‫داسـتان جاویـد اسـماعیل فصیـح کـه محـل‬
‫اصلــی باغــی کــه جاویــد زرتشــتی در آن‬
‫زندانــی بــود منســوب بــود بــه ُملــک آرا‬
‫چـون در واقـع خانـه فصیـح پاییـن خیابـان‬
‫‪ ۱۵‬خــرداد یــا بوذرجمهــری قــرار داشــت‪.‬‬
‫ویرانـه هـای بـاغ ملـک آرا از دوران کودکـی‬
‫در ذهنــش باقــی مانــده بــود‪ ،‬بعدهــا الهــام‬
‫بخــش فصیــح بــرای خلــق داســتان جاویــد‬
‫بــود درخونــگاه در نظــر ایــن نویســنده و‬
‫مترجــم از آنچنــان قداســتی برخــوردار‬
‫اسـت کـه مـی گویـد‪« :‬مـا ممکـن اسـت از‬

‫شماره ‪ 20‬و ‪ | 21‬مرداد و شهریور ماه | ‪75 | 1404‬‬
   72   73   74   75   76   77   78   79   80   81   82