Page 48 - all 2
P. 48
دلنوشته 46
| ماهــــــــنامه داخـــــــــــــلی
روابط عمومیهای شهرداری تهران
شمـــــــــاره | 19تیـــــــــر ماه | 1404
مانـده بـرای مسـیر پیشـرفت جمهـوری اسـامی ایـران و همچنـان
بــا خاطــره همبســتگی و مقاومــت زنــده بــود .تجربــه ایــن روزهــا
یـادآور آن اسـت کـه در دشـوارترین لحظـات ،مـردم م یتواننـد بـه
عنـوان یـک جامعـه منسـجم و مقـاوم ،از پـس مشـکلات بربیاینـد و
امیـد را حفـظ کننـد .تهـران در ایـن ۱۲روز ،بیـش از هـر زمـان دیگر
نشـان داد کـه فرهنـگ همبسـتگی و مقاومـت در ر گهـای این شـهر
جریــان دارد.
امیرحسین مرادبیکی
مدیر روابط عمومی سازمان مشاور فنی و مهندسی شهر تهران
دلمشکستهتر از شیشههایشهر شماست...
عصـر یکـی از روزهـای پـس از توقـف جنـگ ،خانمـی از آن سـوی
خــط خــود را معرفــی میکنــد● :ســام فرجــی هســتم از نشــریه
آ نســو .یکــی از دوســتان رســانهای گفتنــد دســتتان بــه نوشــتن
اســت ،دیــدم بــد نیســت بــرای شــماره تــازه ،مطلبــی از شــما
بگیــرم● .فرمودیــد خانــ ِم؟ ●عــرض کــردم فرجــی -.نگفتــم ایــن
روزهــا نا مهــا را زودتــر فرامــوش م یکنــم● -خانــم فرجــی چقــدر
وقـت دارم؟ راسـتش ایـن روزا ذهـن منسـجمی نـدارم .هنـوز چنـان
دور خــودم م یچرخــم کــه دیــروز بــرای 400کلمــه یــه نصفــه روز
وقـت گذاشـتم● .وقـت هسـت ،تـا هفتـه آینـده بـرام بفرسـتید.
نگفتـم آن 400کلمـه کـه هنـوز ه منشـینی جذابـی برایـم ندارنـد،
گفتــار متــن کلیپــی اســت بــرای بزرگــراه طبقاتــی صــدر؛ همــان
کــه دســتورالعمل چنــد روزی پیــش از آغــاز جنــگ تکمیــل شــد.
نگفتــم تــا انتظــارش از یادداشــتی کــه برایــش م یفرســتم روایــت
یــک مدیــر روابــط عمومــی از فعالی تهــای دوران جنــگ نباشــد؛
در شــرایطی کــه هنــوز بــه در و دیــوار م یخــوردم .نگفتــم تمــام
مــدت نوشــتن ذهنــم نشــخوار میکــرد کــه حــالا کــه م یتونیــم
در نگهداشــت پــل صــدر یکپارچ هتــر و حسا بشــدهترعمل کنیــم،
ایــن نکبــ ِت جنــگ از کجــا رســید؟ نگفتــم چــون م یدونســتم
همیشـه همینـه .مصیبـت مثـل خـوره م یمونـه .فقـط شـاید تـوی
خــواب ولــت کنــه ولــی در اولیــن لحظــه بیــداری دوبــاره مثــل
آوار میریــزه تــوی ســرت .تــو م یتونــی آدمــی باشــی کــه صفحــه